آيا شفاعت روز قيامت را انكار مي كنيد؟!!
نوشته شده توسط : عبدالله

 آيا شفاعت روز قيامت را انكار مي كنيد؟!! 

مسلمانان بر اينكه رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ شفاعت كننده شفاعت شدگان روز قيامت است اختلافي ندارند و در يك كلام شفاعت به وسيله كتاب و سنت ثابت است.

اهل سنت و جماعت متفق هستند كه آن براي اصحاب كبائر كه مرده اند و توبه ننموده اند، مي باشد در حاليكه معتزله و خوارج با ايشان مخالف هستند و گفتند: شفاعت ذكر شده در كتاب و سنت به استثناي بالا بردن درجات مؤمنين و اضافه شدن ثواب شفاعت شدگان از ايشان چيز ديگري نمي باشد. اما اصحاب كبائر كافر هستند و براي هميشه در آتش جاويدان مي مانند.و بر آن به دلايلي استدلال مي كنند كه آن را با نقد و روشن شدن مطلب عرض خواهيم كرد ولي قبل از آن از دلايل اهل سنت آنچه با آن در صحت و درستي مسلكشان و سلامتي راهشان روشن مي نمايد، مي آوريم و اينكه نص و اجماع با ايشان است نه با مخالفانشان.

دلايل شفاعت

دلايل شفاعتي كه در قرآن ذكر شده به طور عام آمده و تفصيل داده نشده است و به طور مجمل بر ثبوت شفاعت در روز قيامت دلالت مي نمايد و در احاديث نبوي به صراحت به آن اشاره شده است كه از جمله آن احاديث عبارتند از:

1.    حديث ابوهريره _ رضي الله عنه_ است كه از رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ روايت نموده كه فرمود:**لِكُلِّ نَبِيٍّ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَةٌ فَتَعَجَّلَ كُلُّ نَبِيٍّ دَعْوَتَهُ وَإِنِّي اخْتَبَأْتُ دَعْوَتِي شَفَاعَةً لِأُمَّتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَهِيَ نَائِلَةٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّتِي لَا يُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئًا**[1] (براي هر نبي اي دعايي در حق امتش مي باشد كه رد نمي شود هر پيامبري دعاي خود را كرده است  و من دعايم را پوشيده و پنهان كرده ام تا شفاعتي براي امتم روز قيامت باشد پس آن ان شاء الله براي كسي كه از امت من بميرد و براي خداوند چيزي را شريك نگردانده باشد به نتيجه مي رسد.) [2]  شكي وجود ندارد كسي كه زنا، سرقت يا شرابخوار باشد و براي خداوند شريك قرار نداده باشد از جمله كساني است كه مشمول شفاعت واقع مي گردد ان شاء الله.

2.    از ابو سعيد خدري _ رضي الله عنه_ روايت است كه رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ فرمودند:**أَمَّا أَهْلُ النَّارِ الَّذِينَ هُمْ أَهْلُهَا فَإِنَّهُمْ لَا يَمُوتُونَ فِيهَا وَلَا يَحْيَوْنَ وَلَكِنْ نَاسٌ أَصَابَتْهُمْ النَّارُ بِذُنُوبِهِمْ أَوْ قَالَ بِخَطَايَاهُمْ فَأَمَاتَهُمْ إِمَاتَةً حَتَّى إِذَا كَانُوا فَحْمًا أُذِنَ بِالشَّفَاعَةِ فَجِيءَ بِهِمْ ضَبَائِرَ ضَبَائِرَ فَبُثُّوا عَلَى أَنْهَارِ الْجَنَّةِ ثُمَّ قِيلَ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ أَفِيضُوا عَلَيْهِمْ فَيَنْبُتُونَ نَبَاتَ الْحِبَّةِ تَكُونُ فِي حَمِيلِ السَّيْلِ**[3] (اما اهل آتش كساني هستند كه در آن نه مي ميرند و نه زنده مي شودند ولي مردمي هستند كه پيوسته آتش به خاطر گناهانشان يا گفت به خاطر خطاهايشان به ايشان مي رسد پس ايشان در حال مردن قرار مي گيرند تا اينكه سياه مي شوند. اجازه داده مي شود كه براي ايشان شفاعت شود پس جماعتهاي متفرق از ايشان خارج مي شوند و بر رودهاي بهشت منتشر مي شوند سپس گفته مي شود اي اهل بهشت بر ايشان آب بريزيد پس مانند دانه گياه كه تماماً آب روان به او رسيده، مي رويند.)

3.    از جابر بن عبدالله _ رضي الله عنه_ روايت است كه گفت از رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ شنيدم كه فرمود:**إِنَّ شَفَاعَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي**[4] (همانا شفاعت من در روز قيامت براي اهل كبائر از امتم مي باشد.)

4.    از انس _ رضي الله عنه_ روايت است كه رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ فرمود:**يَخْرُجُ مِنْ النَّارِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَفِي قَلْبِهِ وَزْنُ شَعِيرَةٍ مِنْ خَيْرٍ وَيَخْرُجُ مِنْ النَّارِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَفِي قَلْبِهِ وَزْنُ بُرَّةٍ مِنْ خَيْرٍ وَيَخْرُجُ مِنْ النَّارِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَفِي قَلْبِهِ وَزْنُ ذَرَّةٍ مِنْ خَيْرٍ**[5] (هر كس لا اله الا الله بگويد و در قلبش به اندازه دانه جويي ايمان وجود داشته باشد از آتش خارج مي شود؛ هركس لا اله الا الله بگويد و به اندازه دانه گندمي ايمان در قلبش باشد از آتش خارج مي شود؛ هركس لا اله الا الله بگويد و در قلبش به اندازه ذره اي ايمان باشد از آتش خارج مي گردد.)

5.    از عوف بن مالك اشجعي _ رضي الله عنه_ روايت شده كه رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ فرمود:**أَتَدْرُونَ مَا خَيَّرَنِي رَبِّيَ اللَّيْلَةَ قُلْنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ فَإِنَّهُ خَيَّرَنِي بَيْنَ أَنْ يَدْخُلَ نِصْفُ أُمَّتِي الْجَنَّةَ وَبَيْنَ الشَّفَاعَةِ فَاخْتَرْتُ الشَّفَاعَةَ قُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ ادْعُ اللَّهَ أَنْ يَجْعَلَنَا مِنْ أَهْلِهَا قَالَ هِيَ لِكُلِّ مُسْلِمٍ**[6] (آيا مي دانيد كه خداوند امشب چه  اختياري به من داده است؟ گفتند: خدا و رسول عالمتر هستند. آنگاه رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ فرمود: خداوند مرا مخير نمود بين اينكه نصف امت من داخل بهشت شوند يا شفاعت را برگزينم و من شفاعت را انتخاب كردم. گفتند اي رسول خدا از خداوند بخواه كه ما را از اهل آن قرار دهد. رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ فرمودند: آن براي هر مسلماني است.)

اين احاديث و احاديث ديگري كه در اينجا ذكر نشده به صراحت شفاعت براي اهل كبائر را ثابت مي كنند مگر اينكه مخالفين اين احاديث را به ادعاي اينكه آحاد هستند و عقيده به وسيله حديث آحاد ثابت نمي گردد رد كنند و بگويند به فرض كه درست هم باشد بر بالا بردن درجات و زياد گرديدن ثواب دلالت دارند.

در جواب آنها گفته مي شود: چگونه درست است كه بگوييم در اين احاديث ذكر شده شفاعت بر افزايش ثواب و بالا بردن درجات حمل مي شود در حاليكه آن تصريح به خروج گناهكاران از آتش دارد  و خروج آنها به وسيله شفاعت شفاعت كنندگان است و اينكه هركس لا اله الا الله بگويد و در قلبش به اندازه يك دانه جو ايمان باشد از آتش خارج مي شود. تمام آنچه كه گفته شد اين تأويل را رد و باطل مي نمايد. اما اين ادعا كه احاديث شفاعت، احاديث آحادي هستند ادعاي مردودي است زيرا اهل علم به تواتر بودن آن تصريح كرده اند كه از آن جمله مي توان شيخ الاسلام ابن تيميه، حافظ بن حجر عسقلاني، سخاوي، قاضي عياض و ديگران را نام برد. امام باقلاني در كتاب" تمهيد الأوائل في تلخيص الدلائل " مي گويد: "و اخبار در باره  شفاعت بيشتر از آنچه كه بر متواتر بودن آن مي افزايد وجود دارد و دلالت مي كند بر اينكه موحديني كه در آتش هستند با شفاعت رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ و اولياء او از آن خارج مي شوند و الفاظ آن مختلف مي باشد… سلف اين امت بر اين روايات و صحت آن با انتشار و ظاهر شدن، آن را قبول كرده اند و عالم بودند كه آن از صحابه و تابعين روايت شده است. و اين بر طعن طعنه زننده كه عقل و چشم خود را بر آنچه كه معتزله مي گويد، مي بندد، دليل است. زيرا صحابه به آن عالم تر بودند و اگر غير آن بود بر انكار آن عجله مي كردند. و اگر ايشان يا بعضي از آنها اين كار را انجام مي دادند آن ظاهر و آشكار مي گشت و منتشر مي گرديد و انتشار آن به وسيله ادعا كنندگان زياد مي شد تا اينكه مانند آن نقل مي گرديد. و علم به آن محل علم با خبر شفاعت سست مي شد. زيرا تكرار چيزي نشانه ثابت بودن آن در اخبار است و علم به فساد آن دليل بر ثبوت خبر شفات و باطل بودن قول معتزله مي باشد."

حافظ بن حجر عسقلاني _ رحمه الله_ در فتح الباري آنچه ذكر شد را تأييد مي نمايد كه اصحاب _ رضي الله عنهم_ منكران شفاعت را انكار مي كنند. از آنان آثاري را ذكر مي نمايد كه مؤيد آن چيزي است كه گفته شد پس مي گويد:" همانا خوارج- طايفه مشهور بدعتگذار- شفاعت را انكار مي كردند و صحابه انكار آنها را منكر بودند و آنچه را از رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ را شنيده بودند را نقل مي كردند پس بيهقي در قسمت زنده شدن(بعث) از طريق شبيب بن ابي فضاله نقل مي كند كه گفت: نزد عمران بن حصين شفاعت را ذكر كردند. مردي گفت: همانا شما احاديثي را براي ما نقل مي كنيد كه براي آن در قرآن اصلي نمي يابيم. پس او عصباني شد و براي او ذكر نمود- كه معناي آن چيست-. همانا حديث قرآن را تفسير مي كند. همچنين از سعيد بن منصور با سند صحيح از انس _ رضي الله عنه_ روايت است كه گفت: هركس شفاعت را دروغ پندارد براي او در آن نصيبي نيست. و بيهقي در قسمت بر انگيخته شدن(بعث) از ابن عباس _ رضي الله عنهما_  روايت مي كند كه گفت: عمر _ رضي الله عنه_ خطبه خواند پس گفت: همانا در اين امت كساني خواهند آمد كه سنگسار كردن، دجال، عذاب قبر، شفاعت و خارج شدن گنهكاران از آتش را تكذيب مي كنند. و از طريق ابي هلال از قتاده نقل شده كه گفت: انس فرمود: دسته اي از اهل آتش خارج مي شوند و ما به مانند اهل حوراء يعني خوارج آن را تكذيب نمي نماييم."

از خلال آنچه حافظ _ رحمه الله_ نقل نمود، توضيح مي دهد كه مسأله تكذيب شفاعت مسأله اي قديمي است كه صحابه _ رضي الله عنهم_ با آن به مخالفت پرداختند و ساختگي و باطل بودن آن را بيان نمودند.

و با همه اينها خوارج و معتزله متمسك به نفي شفاعت شدند و به ظاهر آيات از قرآن كريم كه شفاعت را به طور مطلق نفي مي نمايد استدلال كردند كه از آن نمونه اين سخن الله تعالي مي باشد كه مي فرمايد:*فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ*[7] «پس شفاعت شفاعت كنندگان به ايشان سودي نمي رساند.» و مي فرمايد:*وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ*[8] «و بترسيد از روزي كه هيچ كس چيزي را از كسي دفع نمي نمايد و نه از او شفاعتي پذيرفته و نه به جاي وي بدلي گرفته مي شود و نه ياري خواهند شد.» و مي فرمايد:*وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ*[9] «و بترسيد از روزي كه هيچ كس چيزي را از كسي دفع نمي كند و نه بدل و بلاگرداني از وي پذيرفته شود و نه او را ميانجيگري سودمند افتد و نه ياري شوند.» و مي فرمايد:*يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ*[10] «اي كساني كه ايمان آورده ايد از آنچه به شما روزي داده ايم انفاق كنيد پيش از آنكه روزي فرا رسد كه در آن نه داد و ستدي است و نه دوستي و نه شفاعتي. و كافران خود ستمكارانند.» و مي فرمايد:*وَأَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآَزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ*[11] «و آنها را از آن روز قريب بترسان آنگاه كه جانها به گلوگاه مي رسد در حاليكه اندوه خود را فرو مي خورند. براي ستمكاران نه ياري است و نه شفاعتگري كه مورد اطاعت باشد.»

جواب بر اينها مستلزم فهم دين و تبعيت از راه مؤمنان مي باشد كه آن به طور كامل از آنچه در كتاب و سنت وارد شده بدون اينكه بين اين دو جدايي انداخته شود و بدون اينكه نسبت به بعضي از كتاب بي توجه و از بعضي ديگر اعراض شود، گرفته مي شود كه اگر اينطور نباشد نشان دهنده اين است كه از هوا و مسلك منحرفان تبعيت نموده است.

نصوصي كه در در كتاب در باره شفاعت وارد شده بر چند قسم مي باشد:

قسم اول: نصوص شفاعت را به خداوند رجوع مي دهد مانند اين آيه كه مي فرمايد:*قُلْ لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ*[12] «بگو شفاعت همه از آن خداست. فرمانروايي آسمانها و زمين خاص اوست سپس به سوي او بازگردانيده مي شويد.»

قسم دوم: نصوص شفاعت را به طور مطلق نفي مي كند مانند آياتي كه منكرين شفاعت به آن استناد مي كنند.

قسم سوم: نصوصي كه نفع رساني به كافران به وسيله شفاعت را نفي مي كند كما اينكه الله تعالي مي فرمايد:*فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ*[13] «پس شفاعت شفاعت كنندگان به ايشان سودي نمي رساند.»

قسم چهارم: نصوصي كه با قيدها و شروطي كه براي آن قرار مي دهد آن را ثابت مي نمايد همانگونه كه الله تعالي مي فرمايد:*لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا*[14] «اختيار شفاعت ندارند جز آن كس كه از جانب رحمان پيماني گرفته است.» و مي فرمايد:*يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا*[15] «در آن روز شفاعت سوي نمي رساند مگر كسي را كه رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد.» و مي فرمايد:*وَلَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ عِنْدَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ*[16] «و شفاعتگري در پيشگاه او سود نمي بخشد مگر براي آن كس كه به وي اجازه دهد.» و مي فرمايد:*يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ*[17] «آنچه فرا روي آنها و آنچه پشت سرشان است مي داند و جز براي كسي كه رضايت دهد، شفاعت نمي كنند و خود از بيم او هراسانند.» به طور كلي اين شروط كه در آيات سابق ذكر شد بر اينكه ايمان، شفاعت كننده است و براي او شفاعت مي كند و خداوند از اين دو راضي است و به شفاعت ايشان اجازه مي دهد، دلالت مي نمايد.

و بدون شك راه اهل علم اين است كه آيات را بدون اينكه آنها را از هم جدا يا به بعضي بدون ديگري استدلال نمايند، جمع مي كنند. اين آيات دلالت مي نمايند بر اينكه شفاعت همه از آن خداست و اختلافي در آن نيست كه همه كارها چه قبل يا بعد به خدا برمي گردد.

اما آياتي كه به مطلقي شفاعت را نفي مي كنند مطلق مقيد مي باشند و مقيد كردن آن با آياتي است كه با شروط ثابت مي گردد. آياتي كه منتفع شدن كافران به وسيله شفاعت كه موافق نفي عموم شفاعت است، باقي مي ماند و در اين دو اختلافي نيست زيرا آيات با هم جمع مي شوند و متفرق نمي گردند و مجتمع مي گردند و نقضي در آنها نيست. و اين جمع بين آيات است كه علماء به آن اقرار مي كنند. علامه وزير يماني در"الروض الباسم" مي گويد:" الله تعالي مي فرمايد:*مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ*[18] «پيش از آنكه روزي فرا رسد كه در آن نه داد و ستدي است و نه دوستي و نه شفاعتي.» به طور مطلق دوستي و شفاعت را در اين آيه از همه نفي مي كند سپس آن را در اين سخن مقيد مي گرداند:*الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ*[19] «در آن روز ياران جز پرهيزگاران بعضي شان دشمن بعضي ديگرند.» و مي فرمايد:*وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ*[20] «و جز براي كسي كه رضايت دهد، شفاعت نمي كنند و خود از بيم او هراسانند.» پس دوستي و شفاعت را بعد از اينكه بطور مطلق نفي مي كند آن را براي متقيان و كساني كه از آنها راضي است ثابت مي نمايد. همچنين از اخبار صحيح از خارج شدن اهل اسلام از آتش آمده است و شيخ الاسلام ابن تيميه بر كسي كه منكر شفاعت براي اهل كبائر است بر اساس آيات پيشين اينگونه جواب مي دهد:" و جواب اهل سنت هماني است كه نسبت به آن وارد شده است… آن نفعي به مشركين نمي رساند كما اينكه خداوند در وصفشان مي فرمايد:*مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ (42) قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ (43) وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ (44) وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِينَ (45) وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ (46) حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ (47) فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ *[21]«چه چيز شما را در سقر درآورد؟ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم و بينوايان را غذا نمي داديم با هرزه درايان هرزه درايي مي كرديم و روز جزا را دروغ مي شمرديم تا مرگ ما در رسيد و شفاعت شفاعتگران آنها را سود نبخشد.» پس اين آيات شفاعت شفاعت كنندگان را از ايشان كه كافر هستند نفي مي كند." علامه شنقيطي در" اضواء البيان" در تفسير اين آيه*وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلَا يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ*[22] «و بترسيد از روزي كه هيچ كس چيزي را از كسي دفع نمي نمايد و نه از او شفاعتي پذيرفته و نه به جاي وي بدلي گرفته مي شود و نه ياري خواهند شد.» مي گويد:"ظاهر اين آيه*وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ* بر عدم قبول شفاعت در روز قيامت به طور مطلق اشاره مي نمايد اما در جاهاي ديگر قرآن شفاعت منفي را شفاعت براي كافران و كساني از غير ايشان كه پروردگار آسمانها و زمين به آن اجازه نداده است بيان مي دارد ولي شفاعت براي ايمانداران به اجازه او به وسيله كتاب و سنت و اجماع ثابت است."

همچنين خوارج و معتزله منكر شفاعت براي مرتكبين گناه كبيره هستند زيرا آنان را كافراني مي دانند كه براي هميشه در آتش جهنم مي مانند و خداوند آنان را نه به وسيله شفاعت و نه چيز ديگر از آتش خارج نمي كند. و جواب اين مسئله- كه گمان مي كنم از قديمي ترين مسائل اختلاف بين ايشان و اهل سنت مي باشد- در قسمت عقيده تحت عنوان" شبهات پيرامون اصحاب كبائر" بحث شده است.

و ما با دليل و برهان توضيح داديم كه شفاعت براي گنهكاران موحد ثابت است و كسي كه آن را انكار مي كند دليل عقلي و نقلي صحيح در دست ندارد.

و از آنچه كه مسلمان شايسته است از آن متنبه گردد اين است كه شفاعت در حق اهل كبائر ثابت است و بايد به آن ايمان آورد و نبايستي ايمان او به شفاعت دليلي در كوچك شمردن معاصي و عقوبت آن باشد. زيرا يك روز ماندن در آتش جهنم براي انسان عاقل كافي است كه عمل صالح انجام دهد تا از آن نجات يابد و از آنچه او را به آن نزديك مي گرداند دوري گزيند. والله اعلم.

 تأليف: محسن قاسم درويش فخرو(رحمه الله)

 
 

[1] رواه مسلم

 

[2] و ان شاء الله گفتن از جهت تبرك و اطاعت كردن از فرمان پروردگار است كه مي فرمايد:* وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا (23) إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ *«و مگو كه من فردا اين كار را خواهم كرد مگر اينكه خدا بخواهد.»(مترجم)

[3] رواه مسلم

[4] رواه ترمذي و ابوداود و ابن ماجه

[5] رواه بخاري و مسلم

[6] رواه ابن ماجه و صححه الباني

[7] مدثر 48

[8] بقره 48

[9] بقره 123

[10] بقره 254

[11] غافر 18

[12] زمر 44

[13] مدثر 48

[14] مريم 87

[15] طه 109

[16] سبأ 23

[17] انبياء 28

[18] بقره 254

[19] زخرف 67

[20] انبياء 28

[21] مدثر 42- 48

[22] بقره5 4




:: بازدید از این مطلب : 230
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 12 دی 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: